علم برتر

ساخت وبلاگ
اس ام اس جدید2017 قتی آرزومـــــو به بابانوئــــل گفتم.. اونم خندید وقتی که فهمـــــید آرزو کردمــــ یه بار دیگه بهمــــ نگــــاه کنی و بخندے مگه آرزوی کمیه داشتن لبـــخـــند تو ؟ کریسمـــس مبارکــــــ ****** اس ام اس سال نو میلادی ****** قبل از اینکه آفتاب امسال غروب کندقبل از اینکه خاطرات کم رنگ علم برتر...ادامه مطلب
ما را در سایت علم برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bamirhoseindehgan87d بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 6:46

حکایت جالب حکایت غرور در دوران گذشته دو برادر یکی به نام «ضیاء» و دیگری به نام «تاج» در شهر بلخ زندگی می کردند. ضیاء مردی بلندبالا، بذله گو، نکته سنج و خوش اخلاق بود. اما برادرش «تاج» قدی بسیار کوتاه داشت، با این حال از علم بالایی بهره می برد، به همین سبب به برادرش به دیده حقارت می نگریست. حتی از وج علم برتر...ادامه مطلب
ما را در سایت علم برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bamirhoseindehgan87d بازدید : 141 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 6:46

بهترین راه یادگیری قطعا مطالعه است زیرا علاوه بر در دسترس بودن و ازدیاد منابع مطالعه ،تمام شرایط آن به خود فرد بستگی دارد که چه مقدار و یا در کجا مطالعه کند .ما مطالعه نیز همچون هر کار دیگری دارای قواعد و اصولی می باشد که قطعا با رعایت آن اصول علاوه بر صرفه جویی در وقت، بهره ی بیشتری نیز از مطالعه خود خواهیم داشت . گاهی حتی با گذاشتن وقت زیاد ولی باز هم کیفیت معمولی و برداشت مطلوب را از مطالعه خود نداریم. اصول زیر که به آن هشت مرحله یادگیری بدون فراموشی می گویند را گروهی از محققین دانشگاه هاروارد طراحی کرده اند.هر کدام از این مراحل برای قسمت خاصی از حافظه می باشد که وقتی با هم اجرا شوند به فرد این توانایی را می دهد که مطلبی را که آموخته برای مدت زیاد و حتی برای همیشه در ذهن خود با تسلط داشته باشد.البته شاید جالب باشد که بدانید این روش در حدود سال های 1970 طراحی شده است ولی به دلیل کامل و دقیق بودن و از همه مهمتر کسب تجربه های موفقیت آمیز آن ، باعث شده حتی با پیشرفت علم وعلوم روانشناسی بازهم تاکید کارشناسان به اجرای دقیق آن باشد. اما هشت اصل به قرار زیر است:1-دید کلی نسبت به کل کتاب :هد علم برتر...ادامه مطلب
ما را در سایت علم برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bamirhoseindehgan87d بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 22:13

حکایت جالبحکایت غرور در دوران گذشته دو برادر یکی به نام «ضیاء» و دیگری به نام «تاج» در شهر بلخ زندگی می کردند. ضیاء مردی بلندبالا، بذله گو، نکته سنج و خوش اخلاق بود. اما برادرش «تاج» قدی بسیار کوتاه داشت، با این حال از علم بالایی بهره می برد، به همین سبب به برادرش به دیده حقارت می نگریست. حتی از وجود او خجالت می کشید.روزی ضیاء به مجلس برادرش تاج که با حضور شخصیت های بزرگ برپا شده بود وارد شد، ولی غرور علمی تاج مانع از آن شد که به احترام برادرش بایستد. از این رو نیم خیز شد و به سرعت نشست.وقتی ضیاء از برادرش آن حرکت ناپسند را دید، با کنایه ای که حکایت از نکته سنجی او داشت، فی البداهه به مزاح گفت: «چون خیلی بلند قامتی، برای ثواب، کمی هم از آن قامت سروت بدزد. سختی روزگار مردی از دست روزگار سخت می‌نالید. پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست. استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه‌اش پرسید؟لآن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیرقابل تحمل است.استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت: همان مقدار آب بنوشد و علم برتر...ادامه مطلب
ما را در سایت علم برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bamirhoseindehgan87d بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 22:13